(برگزیده مجله پارسی بلاگ)
دیروز با خستگی وهیجان زیاد دنبال سرود جمهوری اسلامی بودم برای ابتدای برنامه عصر، فقط همین یک کار مونده بود. دو هفته بود با کمک بچه ها می خواستیم برای ایجاد فضای انتخاباتی یه برنامه توی دانشگاه راه بندازیم . نمیدونم کدوماتون توی این دانشگاه درس خوندین .دانشگاه علوم پزشکی کلا یه فضایی متفاوت از بقیه دانشگاه ها داره . دانشجو ، استاد و مسئول هم نداره ، همه خیلی آروم به کارهای معمول و روزمرگی گرفتار هستن. حجم درسها خیلی زیاده ، به هین دلیل دانشجو خیلی مطالبات فوق برنامه نداره. همین موضوع مسئولین دانشگاه رو بی تفاوت کرده (البته این موضوع در دانشگاه علوم پزشکی کرمان بسیار محسوستر است). داشتم می گفتم توی این برنامه دو روزه چهار نفر از کاندیدای شهر کرمان دعوت شده بودن. برنامه قرار بود به شکل پرسش وپاسخ برگزار بشه . ساعت 13:50 تلفن زنگ خورد. یه صدای محزون از اون طرف گوشی گفت برنامه کنسله. سر جام خشکم زد ... مونده بودم چی بگم فقط ده دقیقه به پایان ساعت اداری مونده بود .همین نشون میداد دستهای پشت پرده در کاره ، وگرنه ما یک هفته پیش نامه مجوز رو به حراست تحویل داده بودیم . بالاخره اعتراض هامون رو شروع کردیم . تلفن پشت تلفن ...تنها چیزی که میشنیدیم بوق ممتد از آن طرف بود... ولی چشمتون روز بد نبینه بالاخره رئیس دانشگاه جواب یکی از بچه ها رو داد.دوستم سلام کرد و خودشو معرفی کرد.... فکر میکنین دکتر چی گفت ... با صدایی که معلوم بود از صندلی قدرت بلند میشد گفت دانشگاه مقررات داره هرکس که بخواهد این مقررات را زیر پا بذاره دستشو قلم میکنیم بگین بزرگترتون بیاد ... صدای بوق اشغال... دیگه هممون خشکمون زده بود ... آخه چه بی مقرراتی کردیم که خودمون هم بی خبریم (آخه مثل این برنامه در دانشگاه باهنر کرمان در حال برگزاری بود) .مگه دستور صریح آقا تلاش برای حضور حداکثری نبود .ما که قصد دیگه ای نداشتیم . آخرشو بگم، تا ساعت 18 تلاش کردیم نشد که نشد . آنچه به جایی نرسد فریاد است . ولی نمیدونین بچه ها چه حالی داشتن...وقتی دیدیم صدامون به جایی نمی رسه ، حرمت بچه ها هم که حفظ نشد پاشدیم بریم ...بنر های برنامه روی بیلبردها پوستر ها که توی برد ها خورده بود ...همه چی خیلی اذیتمون میکرد ... دیروز روز خیلی عجیبی بود . یه سوال هنوز ذهن منو مشغول کرده. آقای رئس دانشگاه به کدوم ضلع میز ریاستتون ضربه می خورد اگه این برنامه برگزار میشد.چرا حاضر نشدید برای صحبت صریح حضرت آقا کمی شجاعت مصرف کنید،همه کارها را که دانشجوی بی گناه انجام داده بود تا ساعت 7،8 شب که مانده بود تا کار را به سرانجام برساند .فقط کنسل کردنش گردن شما افتاد ....شرمنده خیلی توی زحمت افتادید!!! ببخشید باعث گرفتاریتون شدیم!!!ولی آقایان مسئول بدانید به گفته امام خامنه ای"امروز تاریخ جهان ، تاریخ بشریت برسر یک پیچ بزرگ تاریخی است دوران جدیدی در همه عالم دارد آغاز می شود" مراقب باشید در این پیچ بزرگ در دره تباهی سقوط نکنید .